سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دیونه تو
گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من
درباره وبلاگ


عاشق طبیعت مخصوصا تماشای دریا و غروب دریا ، طرفدار ارامش و بیزار از دعوا ، عاشق بستنی
صفحات وبلاگ
نویسندگان

یادم آمد روزی به پنجره یار نگاه کردم

سرش را بیرون آورد و تبسمی کردم

مژده آمد به ندای قلبم روان

کان شاپرک بنشسته بر کنج دلمان

روزی نداشتم و آب و دانم کنج پنجره بگذشت

روزگار پی هم روان شد و موعود دیدار بگذشت

چو وقت دیدار یار برسید

زلف و رو جارو شد و پایم به در خانه اش برسید

دلبر ز خانه بیرون شد و من از جمال  یار

ز خود بی خود شدم و خود را دیدم نزد یار

به یک باره در من آمد آن شیطان پلید

به یار گفتم می توان رفت درون خانه پلکید

تبسم یار مرا شیفته خود کرد

دست در دستش و شوق بوسه مرا بیمار وی کرد

ز اتاقش بنشسته بودم تا یار بیاید

غرق بوسه اش کنم تا نای نیابد

بر  خوش باوری بودم که یار با جمالی نورانی بیامد

وصف جمالش زان زمان بر قلم نیامد

در پی اش گربه ای سفید روی و خوش منظر

ناز و ملوس و ناز پر ور

برق ترس در چشمان من حاضر شد

کم نیاوردن پیش یار ز من نازل شد

هنوز یار نزد من ننشسته بود

که من بهانه ها آوردم او مبهوش مانده بود

ترک کردم آن خانه مهر و صفا را

تف و نفرین بر این شانس و ترس گربه ما را

یا حق

   ******************

این شعر به درخواست خواهر عزیزم

 abji roza با عنوان گربه

سروده ام که امیدوارم مقبول بوده باشد .

*******************

باتشکر از :

koli_Roya

amir

abji roza

negar




موضوع مطلب :

شنبه 84 خرداد 28 :: 11:11 عصر

به سایت ما خوش آمدید
نام و نام خانوادگی      
آدرس ایمیل      
کلیه حقوق این وبلاگ برای دیونه تو محفوظ است